Thursday, March 10, 2011

1.MAZANDARAN IN WORDS AND IMAGESفرامرزسلیمانی:مازندران

پشت دیوار سرخ شقایق آتشدانی در راه به انتظار دیدار تو ست 
پشت یخ ها و قندیل های واژ گون 
اه دماوند بیدار 

ورسک از پل ورسک 




 ماهی جرزی 
هیزم شکنان جنگل 
پشت های زخمی 
پشت های رنجور 
پشت های خسته 
بر پا کننده گان آتش دل 
گرما آوران آتشدان زمستان 

چشمه های با دا ب سورت 
پله های باد 
پله های آب 
چشمه های با دا ب ساری 
برج رسکت با گنبد الحاقی ! 
SARI CLOCK TOWER ,PA SAAT
شاد باش ای شهر ساری کز فروغ علم و دانش 
بینمت چشم و چراغ کشور مازندرانی 
-ملک الشعر ا بهار - 

اولین پادشاه زن پس از ورود اسلام يك تبرستاني بود.

شیرین” ملقب "رستم مار ( مادر رستم)” دختر رستم فرزند شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی(۳۸۷ق. ـ ۳۶۶ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند
اولین پادشاه زن پس از ورود اسلام يك تبرستاني بود.

شیرین” ملقب "رستم مار ( مادر رستم)” دختر رستم فرزند شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی(۳۸۷ق. ـ ۳۶۶ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند

بانک ملی ساری 
میدان شهرداری 
امامزاده عباس ساری که همراه با امامزاده یحیی و امامزاده زین العا بدین سه بنای اصلی آجری باستانی را در شهر ساری تشکیل می دهند + برج های آجری ... 
به نظاره ی سبز 
بال بال ی زند عقاب 
البرز قامت بر افراشته است   
تا خزر که خلعت ابی بر تن دارد
در ارتفاع آب  
موج سبز آبی ی شمال 
-فرامرز سلیمانی - 
دریای مازندران یا دریای خزر 

Nader Street,SARI
Tajan Bridge,Sari

 میدان شهرداری ساری و سبزه میدان از خیابان پهلوی و مازیار و باغ ما
From the garden of my birth place:City Hall Square
بانک ملی ساری در میدان شهرداری
سبزه میدان در سمت راست عکس است
سمت چاپ شروع خیابان مازیار و خیابان پهلوی است 
میدان فرح اباد ساری ، میدان خزر سابق 
Farahabd Square,Sari
 فرح اباد ساری
Farahabd,Sari
در چند فرسنگی سمت غربی ساری خرابه های عمارات سلطنتی فرح آباد نمایان است .
شاه عباس کبیر صفوی در سنه یک هزار و چهل و پنج هجری  مطابق سنه یک هزار و ششصد و بیست و هشت عیسوی در این امارات وفات نمود [وفات شاه عباس ١٠٣٨
راه ساری - فرح آباد از وسط جنگل و اراضی مزروعی عبور می کند .عمارات فرح آباد در وسط یک باغ مشجر وسیعی ساخته شده بود و حوالی آن تمام چمن زار بوده است و یک برج بسیار مرتفعی داشت که شاه عباس کبیر از بالای آن برج بحر خزر را تماشا می کردند
-کلمنت مار کا م : تاریخ ایران در دوره قاجاریه ، ترجمه میرزا ابراهیم فرزانه ، نشر فرهنگ ایران ١٣٦٤




چشمه های ساریSprings of Sari 
چشمه باب سورت /باداب ؟
به بربط چوبایست بر ساخت رود   رآورد مازنــــدرانی ســـــرود



























که مازنـــدران شــــهر ما یـاد بـاد
 همیشه برو بــومــش آباد باد
که در بوستانش همیشه گُل است 
به کوه اندرون لاله و سنبل است
هوا خوش‌گوار و زمیــــن پر نـــــــگار
 نه گرم و نه ســرد و همیشه بهار.
نوازنده بلبل به باغ اندرون
 گرازنده آهو به راغ اندرون
همیــشه بیاسایـــد از خـفـت و خــــوی 
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
 همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بــهمن و آذر و فـــــــــرودیـن 
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
 به هر جای باز شکاری به کار
ســـراســـر هـــمه کشــــور آراستــه
 ز دیبــا و دینار وز خواسته
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران به زرین کمر
FERDOSIفردوسی
.
AMIR MAZANDARANIامیرمازندرانی
امیر گنه دوست دارمه یکی چه حوره

دندون در، لو شکر و تن بلوره

وارنگ کال و دیم آل و دو چش مخموره

زلف بوره، میون موره دلو ملهوره

می دل بَورده مه چشم جادو ونه

یغما کِنِّه ته مسه چشمان ترکونه

ترجمه:پارسی

دوست دارم یکی را که مثل حور است

دندانش دُر، لبش شکر و تنش بلور است.

با رنگ کال و نارسیده و چهره سرخ و دوچشم مخمور است.

زلف گندمگون و میان موی و دولبش شیرین است.

دلم را با دو چشم جاودانه اش برد،

غارتگري می کند چشم مست ترکانه ی تو.
 سپید سربندی بر سر
و سینه یی پر درد
 با دماوند خاموش حدیث فریادی مدام  دارد مازندران 

SNGDEH,MAZANDARAN
راه سنگده مازندران 
خاموش می شود نرو
خالی ست گوبنه 
کتری لمیده کنار کله 
می با لد بر شانه های دهقان
سنگده 
-فرامرز سلیمانی   

women of mazandaran in the rice field
پاهای زن شالیکار 
می سوزد در گل آب 
در قهوه خانه 
مردان دور آتش نشسته اند 
ف.س: نیمایی ها 
کشاورز مازندرانی 
 نیما یوشیج ،پدر شعر نو ایران
NIMA YUSHINJ,Founder of Contemporary Persian Poetry
Sher Now
از پس پنجاه و اندی ز عمر
نعره بر می ایدم از هر رگی
کاش بودم باز دور از هر کسی
چادری و گوسفندی و سگی
نیما بر خلاف نوشته پای عکس بایستی نفر پنجم از راست باشد
درپیک نیک روستا


قارچ زرد کیجا ZARD KIJA MUSHROOM
Bazar in Mazandaran
بازار مازندران 
Reza Shah in his birthplace,Alasht,Mazandaran 
الاشت،سوادکوه،زادگاه رضا شاه 
Alasht,Savadkuh
زادگاه رضاشاه،الاشت سواد کوه  
image by:A. Nemati
SHAHI
قائم شهر امروز  ،علی اباد سا بق =شاهی
بهشهر،اشراف سابق ،باغ عباس اباد ،پردیس پارسی
BEHSHAHR 
 بابلسر BABOLSAR
 از روستاهای آمل A VILLAGE IN AMOL
پل ورسک VERESK BRIDGE
پل ورسک،پل پیروزی 
Chalus Road(Kandovan) in fall
the other fall!
کندوان مازندران KANDOVAN
نو شهر NOSHAHR


and the fisherman,himself

فرامرز سلیمانی ،کودکستان رشدیه ساری ،١٣٢٣/١٩٤٤
FARAMARZ SOLEIMANI,ROSHDIEH KINDERGARTEN,SARI 1944/1323

"جمیله رشدیه" در سال ۱۲۸۸ به دنیا آمد ...در سال ۱۳٢۰ اولین کودکستان را در ساری و بابل تاسیس کرد در سال ۱۳۲۴ در تهران کودکستان و دبستان "رشدیه" را افتتاح کرد ...این اولین مدرسه یی بود که مجهز به سرویس رفت و آمد بود ...وی همچنین اولین "پانسیون دخترانه" را نیز برای دختران دانشجوی شهرستانی در سال ۱۳۳۶ در تهران تاسیس کرد ...من از سال ١٣٢١ تا ١٣٢٥ افتخار شاگردی خانم جمله رشدیه را در ساری داشتم.او معلم اول منست 

From green hills of the south at the foot of alborz,along Tajan River, going through the mogistic rail road of North and coastal road,with two major streets crossing their way at PA SA'AT or clock tower square then sweet water springs,like Alivak and Gholgholeh sar, and Gozer khan ,Sari  has been extending her arms towards  Farahabad to embrace Caspian Sea.
In 1940,at the beginning of world war II,the population of Sari,the capital of Mazandaran ,was estimated 10,000 to 12,ooo,and then as we grew up,the city grew up with us as well.
At that time...
Roshdieh Kindergarten,the first in the state...
Sabzeh Meidan.the city park,beside our house in a vast garden ,No 1 Pahlavi Street at Maziar Street or ,who was called then:Poshte Sarbazkhaneh .
Meidan Shahrdari
Shahrband...
And I always thought the world is ending in Darvazeh Babol/Babol Gate,in one side of the city and or Darvazeh Gorgan/Gorgan Gate ,on the other.
Half of the city was the army fort,Sarbazkhaneh,extending from City Hall to Rahahan,Railroad station.
Grand Hotel,cinema with her huge blue door
charlie chaplin in his silly silent shorts
stage theatre with mustachioed players,in their white shirt and black pants
and my schools:Hedayat,Navab,Pahlavi,Nemuneh...
This was my Sari.
This is my Sari
and Mazandaran
شهر من ساری